جدول جو
جدول جو

معنی سخن پذیر - جستجوی لغت در جدول جو

سخن پذیر(نَ فِ دَ / نَ فُ دَ / نَ دَ / دِ)
سخن شنو:
تن گور توست خشم مگیر از حدیث ما
زیرا که خشم گیر نباشد سخن پذیر.
ناصرخسرو
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سخن پرور
تصویر سخن پرور
سخن پرداز، سخن آرا، بلیغ و فصیح
فرهنگ فارسی عمید
(گُ رَ دَ / دِ)
قابل قسمت. تقسیم پذیر: نقطه بخش پذیر نیست. (یادداشت مؤلف). (اصطلاح حساب) اعدادی که به عدد یا اعداد دیگر قابل تقسیم است، عفو. (آنندراج). عفو و مغفرت. (از ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(دی دَ / دِ)
قابل ارتجاع. (یادداشت بخط مؤلف) :
کمان تا فزونتر بود خم پذیر
فزون باشدش سختی زخم تیر.
اسدی.
پایم چو دو لام خم پذیر است.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(پِ دَ کُ تَ / تِ)
جمع کننده خس و خاشاک بدور خود:
تا چند خس پذیری آخر نه کهربایی.
خاقانی
لغت نامه دهخدا
(عُ لَ کَ / کِ دَ / دِ)
پذیرندۀ دین:
همه دین پذیر و همه هوشیار
همه از در یاره و گوشوار.
دقیقی.
یکی نامه بنوشت خوب و هژیر
سوی نامور خسرو دین پذیر.
دقیقی.
چون شوند آن قوم از من دین پذیر
کار ایشان سر بسر شوریده گیر.
مولوی
لغت نامه دهخدا
(نَ فَ تَ / نَ تَ / تِ)
سخندان:
تا سخن پرور بوی از صاحب رازی بهی
چون سخاگستر بوی از حاتم طایی بری.
سوزنی.
کریم دین که مکرم شد از تو دین کریم
حکیم طبع و سخن پرور و کریم و حلیم.
سوزنی.
کشنده دمش طوطیان را بدام
سخن پروری طوطیانوش نام.
نظامی.
بلبل عرشند سخن پروران
باز چه مانند به آن دیگران.
نظامی.
دورویه ستادند بر در سپاه
سخن پرور آمد در ایوان شاه.
سعدی.
پس در این معنی ضرورت صاحب صوت و سماع
از برای شعرمحتاج سخن پرور بود.
امیرخسرو دهلوی
لغت نامه دهخدا
(یِ)
سن، اسقف آنتیوش، جانشین زبن بحدود قرن سوم میلادی وی رنج شهادت را بهنگام زجر دس بجان خرید، ذکران وی در 24 ژانویه است
لغت نامه دهخدا
تصویری از سخن پرور
تصویر سخن پرور
سخندان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نسخ پذیر
تصویر نسخ پذیر
زدایش پذیر هیچش پذیر آنچه که بطلان وزوال آن ممکن باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بخش پذیر
تصویر بخش پذیر
قابل قسمت
فرهنگ واژه فارسی سره
تقسیم پذیر، قابل تقسیم، قابل قسمت
متضاد: بخش ناپذیر
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از سکون پذیر
تصویر سکون پذیر
قابلٌ للتّسوية
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از سکون پذیر
تصویر سکون پذیر
Inhabitable
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از سکون پذیر
تصویر سکون پذیر
habitable
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از سکون پذیر
تصویر سکون پذیر
придатний для проживання
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از سکون پذیر
تصویر سکون پذیر
ที่อยู่อาศัยได้
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از سکون پذیر
تصویر سکون پذیر
обитаемый
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از سکون پذیر
تصویر سکون پذیر
bewohnbar
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از سکون پذیر
تصویر سکون پذیر
قابل سکونت
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از سکون پذیر
تصویر سکون پذیر
বসবাসযোগ্য
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از سکون پذیر
تصویر سکون پذیر
yaşanabilir
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از سکون پذیر
تصویر سکون پذیر
inayoweza kuishi
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از سکون پذیر
تصویر سکون پذیر
nadający się do zamieszkania
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از سکون پذیر
تصویر سکون پذیر
居住可能な
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از سکون پذیر
تصویر سکون پذیر
ניתן למגורים
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از سکون پذیر
تصویر سکون پذیر
거주 가능한
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از سکون پذیر
تصویر سکون پذیر
रहने योग्य
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از سکون پذیر
تصویر سکون پذیر
bewoonbaar
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از سکون پذیر
تصویر سکون پذیر
habitable
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از سکون پذیر
تصویر سکون پذیر
abitabile
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از سکون پذیر
تصویر سکون پذیر
habitável
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از سکون پذیر
تصویر سکون پذیر
可居住的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از سکون پذیر
تصویر سکون پذیر
dapat dihuni
دیکشنری فارسی به اندونزیایی